Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-05-05@09:42:21 GMT

«دانکرک»؛ تحریف سینمایی باشکوه تاریخ +تصاویر

تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۵۳۰۹۵

«دانکرک»؛ تحریف سینمایی باشکوه تاریخ +تصاویر

آنچه کریستوفر نولان در مقام کارگردان در مورد وقایع «دانکرک» به تصویر کشیده است، تحریف محض تاریخ با استفاده از جابجایی عناصر فرمی سینماست، اما در محتوا مصداق واقعیت است.

خبرگزاری تسنیم: انگلیسی‌ها از آنچه در«دانکرک» حین جنگ جهانی دوم رخ داد، حماسه ساخته‌اند و با خودستایی «تاریخی – ملیِ» کاملا انحرافی، از یک شکست بزرگ، منظومه پیروزی سروده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در جنگ جهانی دوم، چهارصد هزار سرباز انگلیسی و فرانسوی در ساحل دانکرک توسط نیروهای آلمان نازی محاصره شدند. «دانکرک» شهری در شمال فرانسه گرفته است که در اوایل جنگ جهانی دوم، ارتش آلمان، نیروهای متفقین را تا این شهر ساحلی به عقب ‌راند و حدود چهارصد هزارنفر از نیروهای متفقین در این منطقه گرفتار شدند.

کشتی‌‌ها و قایق‌های فراوانی از بریتانیا برای نجات این جمعیت سربازان به ساحل دانکرک گسیل شدند، مورد حمله هوایی نازی‌ها قرار گرفتند. پشت سر نیروهای متفقین، آلمان‌ها با تمام تجهیزات در حال پیشروی، و در مقابل آنها دریا بود. به فاصله زمانی کوتاهی یا باید تسلیم دشمن می‌شدند یا تا نابودی کامل پیش می‌رفتند. بر اساس یک تصمیم تاریخی و آنی هیتلر، جنگ دوم جهانی در«دانکرک» به پایان نرسید و امپراطوری استعمارگر بریتانیا نابود نشد. اما همین موضوع پتانسیل فراوانی برای فیلم سینمایی دیگری است. برای عدم سرکوب نیروهای بریتانیایی، علامت سئوال‌های فراوانی وجود دارد که هیچگاه تاریخ پاسخ روشنی برایش نیافته است. بریتانیا در آستانه نابودی سیصد هزار نیروی نظامی خویش قرار گرفت، اما چرچیل از این عقب نشینی حقارت بار، بارها و بارها به عنوان یکی از معجزه‌های جنگ جهانی دوم یاد کرد و مسیر جنگ پس از گریز نیروهای بریتانیایی تغییر کرد.

فیلم کریستوفر نولان با عنوان «دانکرک» بازتابی بصری، از رویدادهای اواخر مه و اوایل ژوئن 1940 (خرداد 1319) است. زمانیکه قوای فرانسوی و انگلیسی در ساحل «دانکرک» توسط نیروی‌های آلمان محاصره شدند و نازی‌ها با عقب نشینی تعجب برانگیز هیتلر، طلسم شکست ناپذیر بودن استعمار کبیر را حل نشده باقی گذاشتند. هنر «نولان» در فیلم دانکرک این است که با اتکا به فرم ساختگی‌اش، مخاطب را در شرایط مشابه سربازان قرار می‌دهد که نمی‌دانند که چه سرنوشتی در انتظار آنهاست و دائما مرگ را به چشم می‌بینند. طبق استنادات تاریخی، دولت بریتانیا نقشه‌ای برای خارج کردن سربازانش از شهر دانکرک نداشت و لحظه به لحظه تقلا و تلاش می‌کرد، تا ارتش بریتانیا در ساحل دانکرک دفن نشود. بر خلاف فیلم‌های دیگر که تمرکزشان روی قهرمان اصلی است تا زنده بماند و هیجان تماشاگر به آرامش منتهی شود، مخاطب در هر صحنه از دانکرک، در مصیبت جنگ شریک می‌شود. هیچ کس بهتر از نولان که از پدری انگلیسی و مادری آمریکایی متولد شده، ‌نمی‌توانست داستانی از جنگ دوم را که آمریکایی‌ها در آن حضور ندارند، بدین صورت در یک فیلم سینمایی تعریف کند. برای نولان انگلیسی – آمریکایی، تفاوت مهم دانکرک با سایر رویدادهای جنگ دوم این است که بخشی از جنگ دوم را بدون حضور نظامی ایالت متحده تصویر می‌کند، تا سند حقارت انگلیسی، مستقل از حضور آمریکا در جنگ، به یک برگ برنده ملی – تاریخی بدل شود.

زمانی‌که فرانسه در سال 1940 سقوط کرد، آمریکا هنوز وارد جنگ نشده بود. سربازانیکه در دانکرک محاصره شدند، استرالیایی، فرانسوی، بلژیکی ،کانادایی و بیشتر انگلیسی بودند. در این فیلم 106 دقیقه‌ای (کوتاهترین فیلم نولان )، تیری به قلب و ذهن تماشاگر شلیک می‌شود. نولان «نئوفرمالیست» حقه‌باز سینما، توانایی خاصی را در بازی با فضا - زمان در فیلم‌هایش نشان داده است و با استفاده از همان شگرد، نفس تماشاگر را می‌گیرد و تاریخ را به روشنی تحریف می‌کند.

پرش‌های خطی او در فیلم چنان است که تماشاگر یک واقعه را از دیدگاه‌های مختلف دنبال می‌کند. در این فیلم نولان دنبال واکنشی از سوی تماشاگر است که مخاطبان آنرا، بهت و حیرت تفسیر می‌کنند. فیلم لبریز از پراکندگی و سرخوردگی سربازان انگلیسی است، اما خاصیت نئوفرمالیست انگلیسی – آمریکایی سینما این است که از سرخوردگی و وحشت، هیجان زیستن خلق می‌کند. صحنه نخستین فیلم که هواپیمای آلمانی به سوی سربازان محاصره شده، شلیک می‌کند، حقارت سربازان انگلیسی در میزانسن عجیبی متجلی می‌شود، اما چطور می‌شود که از نمایش مجموعه این حقارت‌ها، تماشاگر احساس پیروزی در جبهه انگلیسی را برداشت می‌کند و میزانسن حقارت بدل به میزانسن حماسه و پیروزی آنگلوساکسونی می‌شود؟!

چگونه با تغییر پارامترهای فرم در سینما تاریخ را تحریف کنیم؟!

آنچه کریستوفر نولان در مقام کارگردان در مورد وقایع «دانکرک» به تصویر کشیده است، تحریف محض تاریخ با استفاده از جابجایی عناصر فرمی سینماست، اما در محتوا مصداق واقعیت است. چطور فیلمنامه بر اساس رخدادهای تاریخی به نگارش درآمده، اما ماحصل اثر سینمایی تحریفی باشکوه از تاریخ است! چطور شکست بزرگ سربازهای بریتانیایی لحنی حماسی به خود گرفته و مخاطب فیلم دانکرک تصور می‌کند گریختن از دانکرک مصداق پیروزی است؟! این تحریف آشکار تاریخی- سینمایی با جذابیت‌های فراوانی روایی در قالب فرم ارائه می‌شود. در واقع نولان همان حقارت شکست را در فیلمش نشان می‌دهد، اما مخاطب برداشتی حماسی توام با پیروزی را تجربه می‌کند. این مسئله ریشه در جادوی فرم دارد.

مسعود فراستی و محمد تقی فهیم، دو منتقد سرشناس سینما در دو برنامه مبسوط سینمایی تلویزیونی(هفت) ساعت‌ها از آنتن زنده تلویزیون را تصرف کردند تا بگویند فرم در سینما چیست اما نگفتند. هر دو که به عنوان استاد برجسته حوزه نقد شناخته می‌شوند، سخن از نوعی فرم به میان آوردند که گاهی مضمونش به دکوپاژ و میزانسن شباهت داشت، گاهی به فیلم جشنواره‌ای و تعریف اصلی فرم مغفول ماند. وقتی سینمای ایران، تعالی اسکاریش در فیلم‌های فرهادی به مدیوم شات و مواجه دو به دو پرسوناژها، خلاصه می‌شود و منتقدانش از ‌تمیز دادن مفهوم میزانسن، دکوپاژ و فرم عاجز هستند، فقر تئوریک داخلی در حوزه سینما نمود پیدا می‌کند.

فرم در سینما، تعریف بسیار گسترده ای دارد که در یک جمله، در یک صفحه کاغذ، در چندین جلد کتاب نمی‌توان آنرا تشریح کرد. فرم را در هنر نقاشی می‌توان به سبک‌های مختلف ارجاع داد اما فرم در سینما از جزئیات و متغیرهای گوناگونی تشکیل شده است. در تحلیل فیلم «دانکرک» کریستوفر نولان تحریف تاریخی را از جابجایی عناصر تشکیل دهنده فرم می‌توان کشف کرد.

مهمترین عنصر وابسته فرم سینمایی، «زمان منظور» در فیلم است که برخی آنرا «دایره زمانی دراماتیک» تفسیر کرده‌اند.«زمان» در آثار نولان نقش مهمی در ارائه فرم اثر را از سوی فیلمساز دارد. خالق «دانکرک» در مهمترین تالیفات خود به مقوله تغییر و جابجایی زمانی در آثارش خیلی اهمیت می‌دهد. در واقع «بازی با زمان» و گاهی «جابجایی زمانی» بخشی از تالیف خاص نولان به شمار می‌رود. مثلا فیلم «تعقیب» که نخستین فیلم نولان است در یک بازه زمانی شش ماهه و در روزهای آخر هفته می‌گذرد. کارگردان یک دایره زمانی 6 ماه را تعریف می‌کند که مرکزیت این دایره روزهای آخر هفته در برگرفته است. فیلم «تعقیب» بی آلایش‌ترین اثر نولان با دو پیرنگ موازی عناصر سرآمدروایی خاصی ندارد اما فرم اثر با اتکا به زمابندی روایی ساختار فیلم را منتقدپسند می‌کند.

در فیلم «حافظه» که با عنوان یادگاری نیز شناخته می‌شود، نولان به درهم ریختن زمان روایی دست می‌زند. قالبی که شکل تقلیدی آن در آثار آلخاندرو گوانزالس ایناریتو، شخصیت پردازی را تحت الشعاع قرار می‌دهد. در فیلم «حیثیت»، عطف دراماتیک با استفاده جامپ زمانی و گم شدن پازل‌های زمانی اتفاق می‌افتد. در بتمن آغاز می‌کند، شناخت دقیق این ابر قهرمان با رجعت زمانی به گذشته و حال، در طول مدت زمان فیلم اتفاق می‌افتد. شعبده نولان در معادل شناسی زمانی، میان جهان پس از سیاه چاله‌ها در بعد چهارم و زمان جاری در روی کره زمین، در فیلم میان ستاره‌ای رخ می‌دهد و در نهایت درخواهیم یافت یکساعت آنسوی ابرسیاه چاله معادل هفت سال روی کره زمین است.

کریستوفر نولان در دانکرک به تجربه آمیختگی زمانی در فرم به شیوه دیگری دست می‌زند. حتی جغرافیای رویدادها را به سه مکان مختلف تقسیم می‌کند. این سه موقعیت جغرافیایی عبارتند از «موج شکن» . «دریا» ، «هوا». روایت موج شکن، به وقایع دیواره ساحلی در دانکرک که با چوب پوشیده شده می‌پردازد. بخش موج شکن با تکمیل شدن محاصره آلمان نازی در ساحل پادُکَله دانکرک آغاز می‌شود. رویدادهای مرتبط با دریا به یک کشتی کوچک غیر نظامی می‌پردازد که به دعوت عمومی دولت بریتانیا، برای مشارکت در عملیات نجات نظامیان راهی دانکرک می‌شود. در «هوا» نیز داستان خلبانان جنگنده‌هایی با شخصیت محوری فاریِر (تام هاردی) را می‌بینیم که وظیفه مراقبت از نیروهای در محاصره متفقین را بر عهده دارد. اما در بخش «موج شکن» حوادث در طول یکهفته، رویدادهای محافظتی دریا در یک روز، و حوادث «هوا» در یک ساعت اتفاق می‌افتد. یک هفته «موج شکن» و «دریا» یک هفته و «هوا» دریک ساعت زمانی با استفاده از همان ترفندهای زمانی نولان در هم تنیده شده‌اند.

نولان این سه موقعیت را چنان برش زده که سه رویداد کاملا مرتبط با یکدیگر و به طور موازی و در یک زبازه زمانی تصور شوند. پیچیدگی بغرنج زمانی در متن فیلم دانکرک از حقیقت، افسانه می‌سازد، شکست را پیروزی جلوه می‌دهد و تاریخ با ابزار زمان در سینما، تحریف می‌شود. به همین دلیل است که دوربین نولان جبهه متحدین و آلمان نازی را رسما نادیده می‌گیرد و در پایان ‌بندی فیلم با نمایش رهایی سربازان در انگلستان، پرونده حقارت در جنگ دوم جهانی را با یک ترفندی فرمی زیبا می‌بندد. شاید در متون ادبی، نتوان زمان‌ سه رویداد را همچون فیلم دانکرک توصیف کرد، اما ابزار تصویر این فرصت را برای نولان فراهم می‌آورد که در مورد وقایع دانکرک مخاطب فعل ماضی، مضارع و هر گونه فعل استمراری را به یک شکل ببیند؛ پیروزی یعنی رهایی و رهایی یعنی پیروزی، شعار فیلم می‌شود.

به همین دلیل کریستوفر نولان در مقام کارگردانی در جوامع سینمایی و غیر سینمایی همچون یک ستاره سینمای کلاسیک ظاهر می شود و علاقمندان سینما در سراسر جهان به خاطر نام کارگردان دانکرک، به استقبال این اثر سینمایی رفته‌اند. نولان فیلمنامه دانکرک را بر خلاف رسم معمول هالیوودی خودش به نگارش درآورده و برای اینکه تلخی شکست بریتانیا لحن حماسی به خود بگیرد جبهه دشمن و افراد منتسب به دشمن را تصویر نکرده است. در واقع نولان بازهم دست به ساختار شکنی در فرم زده و از تصویر کردن آنتاگونیست روایی، پرهیز کرده است. بازهم اگر متهم به توهم توطئه نشویم، در نمایش ندادن جبهه دشمن، تعمد خاصی وجود دارد. فیلم در مورد وقایع دانکرک ساخته شده اما رویدادهای «جبهه غرب» قابل تعمیم به مشکلات جنگی – نظامی جهانی غرب است. «جبهه غرب» بارها و بارها در طول تاریخ در «دانکرک»های فراوانی گرفتار شده است؛ جبهه سوم(somme)در جنگ جهانی اول، ساحل نورماندی فرانسه در جنگ جهانی دوم، خلیج تونکین جنگ ویتنام، رود یالو در جنگ کره، فلوجه در عراق و .... . تاریخ جنگ‌های آنگلوساکسونی، از جنگ‌های صلیبی تا جنگ عراق، آکنده از موقعیت‌هایی است که سربازان غربی در مردابش گرفتار شده‌اند و نولان با نشان ندادن اتاق فرمان جنگ و حتی اتاق هدایت جنگ توسط چرچیل، عملا سیاستمداران را از شکست‌های تاریخی – سیاسی مصون کرده و دست به دامان سه روایت انسانی شده، از جهنمی در ساحل، دریا و آسمان. و این سه را با شکست زمان به یکدیگر متصل می‌کند.

نولان در ساخت این فیلم بسیار تحت تاثیر جیمز جونز است. نویسنده رمان «از اینجا تا ابدیت». جونز در جنگ جهانی دوم سرباز بود و برای بسیاری از فیلم‌های جنگی درباره جنگ دوم نقد می‌نوشت. نولان تحت تاثیر آثار جونز، فیلمی جنگی ساخته که جنگی نیست و بیش از هرچیزی درباره انسان است و مفهوم بقاء. به همین خاطر فیلم کم دیالوگ است، شخصیت‌ها به شکل عجیبی ناپخته هستند، ناپختگی که تماشاگر بتواند لحظات آنان را درک کند. برای نولان در این فیلم فرد مهم نیست فقط بقای جمع مهم است. به همین دلیل فیلم فاقد دیالوگ‌های زیاد، شخصیت پردازی، روایت مدون دراماتیک مبتنی بر تعلیق است. در فیلم‌های نولان مثل آثار کوبریک، چگونگی روایت قصه اصالت دارد و چرایی قصه اصالت ندارد. نولان مثل مکانیک و ساعت ساز، با پیچ و مهره فرم سینمایی بازی می‌کند و کشف و شهودش منجر به گریز بریتانیا از مهلکه‌ای تاریخی می‌شود.

منبع: فردا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۵۳۰۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستان سرماخوردگی در انسان‌ها از چه زمانی آغاز شد؟

غزال زیاری- اکثر مردم حداقل سالی یک‌بار سرما می‌خورند و درنتیجه سرماخوردگی یکی از رایج‌ترین تجربیات انسانی به شمار می‌رود؛ اما حالا این سؤال مطرح است که در تاریخ هوموسپینس (انسان خردمند)، اولین بار انسان‌ها از چه زمانی دچار سرماخوردگی شده‌اند؟

پاسخ دادن به این سؤال کار سختی است؛ چراکه ویروس‌های متعدد و زیادی باعث ایجاد سرماخوردگی می‌شوند و از سوی دیگر، تعداد کمی از این ویروس‌ها در بقایای انسانی باقی می‌مانند؛ اما قدیمی‌ترین شواهد باستان‌شناسی انسان‌ها، حکایت از آن دارد که برخی از اولین انسان‌های هومو سپینس متعلق به حداقل سیصد هزار سال پیش با سرماخوردگی دست‌وپنجه نرم می‌کردند.

سرماخوردگی چیست؟

"سرماخوردگی" اصطلاحی کلی برای گروهی از عفونت‌های تنفسی است که معمولاً در افرادی با سیستم ایمنی سالم، به‌صورت خفیف بروز می‌کند. راینوویروس‌ها، کرونا ویروس‌ها و ویروس سنسیشیال تنفسی (RSV) اغلب باعث ایجاد سرماخوردگی می‌شوند و قبل از اینکه این پاتوژن‌ها بین انسان‌ها گسترش پیدا کند، احتمالاً انسان آن‌ها را از مهره‌داران دیگر دریافت کرده‌ است.

جوئل ورتهایم، ویروس‌شناس فرگشتی دانشگاه کالیفرنیا دراین‌باره توضیح می‌دهد: «زندگی در مجاورت حیوانات راه ساده‌ای است که انسان را در معرض مکرر ویروس‌های جدید قرار دهد و همین می‌تواند منجر به تبدیل‌شدن این ویروس به یک ویروس بومی انسانی شود.»

انتقال ویروس‌ها از حیوان به انسان؟

معمولاً در صورت انتقال ویروس حیوانی به بدن انسان، این ویروس نمی‌تواند باعث ایجاد عفونت شود؛ چون با بدن میزبان جدیدش سازگار نیست. بااین‌حال، گاهی یک ویروس مجموعه‌ای از ژن‌های مناسب را برای جهش موفق و حتی انتشار در بین انسان‌ها در اختیار دارد؛ مثلاً ویروس‌های کووید-۱۹ و آنفولانزای خوکی به همین شکل پدید آمده‌اند.

دانشمندان فرضیه‌های متعددی درباره زمانی که ویروس‌های سرماخوردگی برای اولین بار شکوفا شدند، مطرح کرده‌اند و جالب اینجاست که شروع آن‌ها در نقاط بسیار متفاوتی از جدول زمانی انسان قرار می‌گیرد. تعدادی از محققان بر این باورند که انتقال ویروس‌ها از حیوانات به انسان، در طلوع تمدن بشری (بین ۵ هزار تا شش هزار سال قبل) صورت گرفته؛ زمانی که انسان‌ها زندگی در محله‌های نزدیک به هم را آغاز کردند؛ بدین ترتیب پاتوژن‌ها راحت‌تر می‌توانستند پخش شوند و در آن زمان، انسان‌ها شروع به پرورش حیواناتی مملو از ویروس نمودند.

البته که همه دانشمندان موافق این فرضیه نیستند.

فرانسوا بالوکس، زیست‌شناس محاسباتی دانشگاه کالج لندن بر این باور است که جمعیت‌های شکارچی-گردآورنده که به کشاورزی نمی‌پرداختند، از طریق شکار در معرض ویروس‌های حیوانی قرار می‌گرفتند. شکارچیان از قبل از انسان‌های خردمند هم وجود داشته‌اند (مثلاً در گونه‌های انسان‌تبار منقرض‌شده‌ای مثل انسان‌های راست‌قامت (Homo erectus) که اولین بار ۲ میلیون سال پیش ظهور کردند). بالوکس معتقد است که ویروس‌های سرماخوردگی مختلف در طول فرگشت انسان در زمان‌های مختلف در رفت‌وآمد بوده‌اند.

او دراین‌باره می‌گوید: «فکر می‌کنم احتمالاً یکی از رویدادهایی که منتهی به افزایش قابل‌توجه جذب عوامل بیماری‌زا در انسان شده، گسترش انسان‌ها به خارج از آفریقاست که طی آن، افراد ویروس‌های سرماخوردگی جدیدی را دریافت کردند.» قدمت اولین انسان‌های خردمند در خارج از آفریقا به حدود دویست و ده هزار سال قبل بازمی‌گردد.

بررسی ویروس‌های سرماخوردگی باستانی

ورتهایم دراین‌باره می‌گوید: «رد پای بیماری ناشی از سرماخوردگی، به‌خوبی باقی نمی‌ماند.» این ویروس‌ها معمولاً علائم عفونت را در بافت‌های نرمی مثل ریه‌ها باقی می‌گذارند که پس از مرگ از بین می‌روند و اثری از آن‌ها در استخوان‌ها و دندان‌های مقاوم باقی نمی‌ماند.

ژنوم‌های ویروسی در بقایای انسان‌های باستانی یافت شده که البته تنها مربوط به ویروس‌های مبتنی بر DNA است و نه ویروس‌های حاوی RNA که این پسرعموی ژنتیکی DNA، در بین ویروس‌های سرماخوردگی بسیار رایج‌تر است.

لوسی فان دورپ، متخصص ژنتیک دانشگاه کالج لندن در این رابطه توضیح می‌دهد: «RNA سریع‌تر از DNA تجزیه می‌شود، درنتیجه بازیابی آن به‌مراتب سخت‌تر است. به همین خاطر است که تا به امروز، هیچ ویروس RNA از مواد باستانی کشف نشده است.»

بالوکس و فان دورپ با انجام حفاری‌هایی در سیبری، به جست‌وجوی ویروس‌های باستانی در دندان‌های انسان پرداختند. در مقاله منتشره در bioRxiv آن‌ها از دو ژنوم باستانی برای یک ویروس DNA به نام آدنوویروس C انسانی نام بردند که می‌تواند باعث ایجاد علائم سرماخوردگی شود.

طبق تخمین محققان، آخرین جد مشترک این ویروس‌ها تقریباً به هفت‌صد هزار سال قبل برمی‌گردد ( یعنی مدت‌ها قبل از ظهور انسان‌های خردمند یا هومو سپینس‌ها). این احتمال وجود دارد که این ویروس‌ها از بدن شامپانزه‌ها یا گوریل‌ها به انسان‌ها منتقل شده باشند، اما این‌که دقیقاً چه زمانی اتفاق رخ‌داده، در حد حدس و گمان باقی مانده است.

یافت بقایای کروناویروس قرن شانزدهمی

باوجود آنکه دانشمندان هنوز ویروس‌های RNA از دوران باستان پیدا نکرده‌اند، اما موفق به یافتن یک ویروس کرونای قرن شانزدهمی در پالپ دندان اسکلت‌های انسان در فرانسه شده‌اند. RNA یافت‌شده با کروناویروس‌های شناخته‌شده امروزی متفاوت است و این حکایت از آن دارد که این پاتوژن‌های تاریخی ممکن است یا از بین رفته باشند یا فراتر از تشخیص، فرگشت یافته باشند.

در هر حال این احتمال وجود دارد که این ویروس کرونا به گردش خود در بدن انسان ادامه داده باشد؛ اما در دوران مدرن، توالی‌یابی نشده است. فان دورپ در این رابطه توضیح می‌دهد: «بسیاری از ویروس‌های عامل سرماخوردگی، در شرایط امروزی توالی ضعیفی دارند که از جمله آن‌ها می‌توان از ویروس‌های کرونای سرماخوردگی که به‌طور منظم در گردشند، نام برد.»

بالوکس و همکارانش حالا و با در اختیار داشتن بقایایی کمیاب از ویروس‌های باستانی، بر پاتوژن‌های گذشته نزدیک تمرکز کرده‌اند و در حال مطالعه روی بقایای انسانی هستند که در دو قرن گذشته جمع‌آوری و در مراکز پزشکی ذخیره‌شده‌اند.

بالوکس گفت: «احتمالاً در آینده تصویر جمعی مناسبی از ویروس‌هایی که در طول ۲۰۰ سال گذشته با ما بودند، خواهیم داشت. این می‌تواند ردیابی تاریخچه این ویروس‌ها درگذشته‌های دور را برای دانشمندان آسان‌تر کند.»

منبع: livescience

۵۴۳۲۱

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902910

دیگر خبرها

  • داستان سرماخوردگی در انسان‌ها از چه زمانی آغاز شد؟
  • سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
  • ببینید/منزل استاد شهریار و یادآوری یک شب‌نشینی باشکوه
  • فیلم/ تشییع باشکوه پیکر شهید گمنام در باقرشهر
  • امام صادق(ع)‌ پرچمدار ترویج معارف شیعه و مبارزه با تحریف دین بود
  • سردار رادان: عهد می‌بندم طرح نور را ادامه دهیم
  • سردار رادان: به سبک خودمان آزادی را ایجاد می‌کنیم
  • رادان: مردم افتخار کنید رئیس‌جمهوری دارید که برایش تکلیف مهم است
  • چرا بدن‌درد می‌گیریم؟
  • بارندگی‌ها تا چه زمانی ادامه دارد؟